گاهی اوقات آدم به تنهایی تخت دو متری خوابگاه، با همه ی افتضاح بودنش محتاج میشه...
گاهی اوقات آدم به تنهایی تخت دو متری خوابگاه، با همه ی افتضاح بودنش محتاج میشه...
اغلب بهترین قسمتهای زندگی زمانی بوده اند که هیچ کاری نکرده ای و نشسته ای درباره ی زندگی فکر کرده ای. منظورم اینست که مثلن می فهمی که همه چیز بی معناست، بعد به این نتیجه می رسی که خیلی هم نمی تواند بی معنا باشد. چون تو می دانی بی معناست و همین آگاهی تو از بی معنا بودن، تقریبن معنایی به آن می دهد.
می دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش بینانه
عامه پسند - چارلزبوکوفسکی
اعتراف می کنم بیشتر از هر وقت دیگری من نیازمند اعتکاف بودم....
خیلی وقتا پر بودم... پر از گریه... درد... اشک...
اما جلوشو گرفتم، نذاشتم کسی بفهمه...
مثل همین امروز! دلم می خواست برم بیرون برم یه جایی که کسی نباشه... بشینم گریه کنم... اما مجبور بودم به زور اشکامو پاک کنم ، نزارم بیان و برم سر جلسه میان ترم! :|
تازه الانم، باید به فکر این پروژه مسخره باشم :|
.
.
.
:- احمق