کارناوالِ افکار

اشک

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ

خیلی وقتا پر بودم... پر از گریه... درد... اشک...

اما جلوشو گرفتم، نذاشتم کسی بفهمه... 

مثل همین امروز! دلم می خواست برم بیرون برم یه جایی که کسی نباشه... بشینم گریه کنم... اما مجبور بودم به زور اشکامو پاک کنم ، نزارم بیان و برم سر جلسه میان ترم! :|

تازه الانم، باید به فکر این پروژه مسخره باشم :|
.

.

.

:- احمق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی