کارناوالِ افکار

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آغاز» ثبت شده است

رفتنت آغاز ویرانــی است، حرفش را نزن

ابتدای یک پریشانی است، حرفش را نزن

گفته بودی چشـــم بردارم من از چشمان تــــو

چشمهایم بی تو بارانی است ، حرفش را نزن

آرزو کردی  کــــه دیگر بـــر نگـردم  پیش تــــــــو

راه من، با این که طولانی است، حرفش را نزن

عهد بستــی با نگاه خسته ای محرم شوی

گر نگاه خسته ی ما نیست ، حرفش را نزن

خورده ای سوگند روزی عهد خـــود را بشکنــــی

این شکستن نا مسلمانی است ، حرفش را نزن

حرف رفتن می زنی وقتی که محتاج توام

رفتنت آغاز ویرانــی است ، حرفش را نزن


فرامرز عرب عامری

۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۶ ۰ نظر

چه فرقی می‌کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟
چه فرقی می‌کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می‌شود؟

 

گروس عبدالملکیان

۰۲ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر