کارناوالِ افکار

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بدون حرف» ثبت شده است

دلتنگ و بی قرار فقط بغض می کنم
چون ابر بی بهار فقط بغض می کنم

هر شب به جای گفتن شعری برای تو
در پشت میز کار فقط بغض میکنم

وقتی میان جمع نشستی, بدون حرف
می ایستم کنار فقط بغض میکنم

باید سر قرار بگویم که عاشقم
اما سر قرار فقط بغض میکنم

حتی به جای آنکه بگویم: بمان...نرو
بی هیچ اختیار فقط بغض میکنم

در راه عشق لاف اناالحق نمی زنم

آری... به روی دار فقط بغض میکنم

مجید ترک آبادی
۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۸ ۰ نظر