گروس عبدالملکیان
۰۲ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۵
۰ نظر
گروس عبدالملکیان
لبانت قند مصری ، گونه هایت سیب لبنان را
روایت می کند چشمانت٬ آهوی خراسان را
من از هر جای دنیا ، هر که هستم٬ عاشقت هستم
به مِهرت بسته ام دل را ، به دستت داده ام جان را
چنانت دوست می دارم٬ که با شوقِ تو می خواهم
بسازم وقف چشمت٬ تاک های مستِ پَروان را
بگویی ٬ سرمه دانت می کنم بازار کابل را
بخواهی ٬ فرش راهت می کنم لعل بدخشان را
تو را من می پرستم٬ بعد از این تا هر زمان باشم
نمی سازم دگر در بامیان٬ بودای ویران را
تو یاقوت یمن ، مشک ختن ، ماه بخارایی
به زلفت بسته ای هر گوشه٬ دل های پریشان را
کنار پنجره آواز می خوانی و افشانده است
صدایت رنگ و بوی هر چه گل، هر چه گلستان را
کنار پنجره گیسو به گیسوی شب و باران
حواست نیست ٬ عاشق کرده ای حتی درختان را
سید محمدضیاء قاسمی(شاعری افغان)