کارناوالِ افکار
کارناوالِ افکار
خانه
سرآغاز
تماس با من
درباره من
طبقه بندی موضوعی
روزانه نویسی
(۳۷)
حرف های سر بسته
(۱۱)
درد و دل
(۶)
عاشقانه هایی برای هیچ کس
(۱۱)
درد های من
(۶)
از دیگران
(۶۰)
شعر
(۳۸)
متن
(۱۱)
برشی از یک کتاب
(۷)
برشی از یک فیلم
(۳)
ترانه
(۴)
در باب چیز هایی که خوانده ام یا دیده ام یا شنیده ام :دی
(۴)
آرشیو
(۱۰)
مکالمات :دی
(۳)
کوتاه نوشت (مینیمال)
(۱۷)
داستان نویسی
(۱)
شعر های من
(۲)
بایگانی
آذر ۱۳۹۶
(۱)
بهمن ۱۳۹۵
(۱)
دی ۱۳۹۵
(۱)
تیر ۱۳۹۵
(۱)
خرداد ۱۳۹۵
(۱)
فروردين ۱۳۹۵
(۱)
بهمن ۱۳۹۴
(۲)
دی ۱۳۹۴
(۵)
آذر ۱۳۹۴
(۱)
مهر ۱۳۹۴
(۴)
شهریور ۱۳۹۴
(۱)
مرداد ۱۳۹۴
(۱)
تیر ۱۳۹۴
(۱۱)
ارديبهشت ۱۳۹۴
(۳)
فروردين ۱۳۹۴
(۴)
دی ۱۳۹۳
(۶)
آذر ۱۳۹۳
(۱۶)
آبان ۱۳۹۳
(۷)
مهر ۱۳۹۳
(۶)
شهریور ۱۳۹۳
(۸)
مرداد ۱۳۹۳
(۲۴)
تیر ۱۳۹۳
(۲)
آخرین مطالب
۹۶/۰۹/۱۹
احتیاج
۹۵/۱۱/۰۵
تا وقتی که زنده‌ام آن ظرف شکسته را در برابر چشمم ببینم
۹۵/۱۰/۰۹
با دوتا چشم قهوه قاجاریت می کشی،اعتراض هم داری؟ اسلحه خیلی وقته ممنوعه واسه چشمات جواز هم داری؟
۹۵/۰۴/۱۴
که بعدا یادم بیاید
۹۵/۰۳/۲۶
همه رفتن کسی دورو برم نیست
۹۵/۰۱/۲۷
قشنگترین حالت یک رابطه عاشقانه آن وقتی ایست که
۹۴/۱۱/۱۶
یاد بگیرم 1
۹۴/۱۱/۱۲
از شنیدن صدای پیانو دردم می گیرد...
۹۴/۱۰/۱۴
خیلی وقته دیگه کسی سری به اینجا نمی زنه... میدونم... حتی خودم!
۹۴/۱۰/۱۴
می دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش بینانه
پیوندهای روزانه
استقبال جهانی از مسابقه ایرانی
۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چیزی» ثبت شده است
نمی تونم
نمی تونم چیزی بنویسم....
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۳
۰ نظر