نمنم بیا به سمت قراری که در منست
سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ب.ظ
با چتر آبیات به خیابان که آمدی
حتما بگو به ابر، به باران که آمدی
نمنم بیا به سمت قراری که در منست
از امتداد خیس درختان که آمدی
امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خندهروییات بنمایان که آمدی
فوارههای یخزده یکباره وا شدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی
شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که امدی
زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی
...پیش از شما خلاصه بگویم ـ ادامه ام
نه احتمال داشت نه امکان، که آمدی
گنجشگها ورود تو را جار میزنند
آه ای بهار گمشده ... ای آنکه آمدی!
فرهاد صفریان
۹۳/۰۶/۲۵