کارناوالِ افکار

۲۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

زندگی یعنی...


زندگی یعنی یه دست فوتبال دستی دورهمی، با کلی سر و صدا و مسخره بازی!

زندگی یعنی نگاه کردن به شهر از بالاترین نقطه چرخ و فلک!

زندگی یعنی شعر خوندن و بحث کردن با بابات!

زندگی یعنی دست کشیدن رو کلاویه ها!( و آرزوی نواختن یه قطعه خاص... )

زندگی یعنی این مجموعه بی نظیر! ( 1 2 3 4 )

زندگی یعنی یه آب معدنی یخ زده، بعد کلی پیاده روی زیر آفتاب!

زندگی یعنی این عکسا!

زندگی یعنی دیباگ یه ارور رو اعصاب لحظه آخر قبل تحویل!

زندگی یعنی تاب بازی کردن یه پیرزن 60-70 ساله، که در جواب لبخندت با خنده میگه من25 سالمه!

 .

 .

 .

پ.ن1:  زندگی چیزی است که برایت اتفاق می‌افتد٬ وقتی داری برای چیز دیگری برنامه می‌ریزی. جان لنون.


۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر

من می گویم خود درگیری مزمن...

دیگران می گویند تقابل عقل وعشق...

چه فرقی می کند... 


اصلا دلم می خواهد

تمام عقل های دنیا را دور بریزم

و عاشقانه دوستت داشته باشم....


۱۱ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۸ ۰ نظر

تموم حس تاریخو، توی برق چشات داری
شبیه دخترک های ، رو قلیون های قاجاری
شکوه دوره مادی ، غم تاراج تیموری
چقدر نزدیک نزدیکی ، چقدر از دیگرون دوری
شبیه بوی بارون تو ، غروب تخت جمشیدی
یه خورشیدی که از مغرب ، به این ویرونه تابیدی
مرمت کن منو از نو ، نزار خالی شم از رویا
نگاهم کن اگه حتی  ، تمومه این سفر فردا
...
هزار آتشکده توی ، نگاهت غرق آتیشن
یه عالم یشم و مروارید ، تو لبخندت یکی میشن
مثل تابیدن مهتاب ، رو تاق ِ ، طاق بستانی 
پر از نقش و نگاری تو ، شبیه فرش ایرانی
میشه جام جم‏و حتی ، تو دستای تو پیدا کرد
در هر معبدو میشه ، با یک لبخند تو وا کرد
مرمت کن منو از نو ، نزار خالی شم از رویا
نگاهم کن اگه حتی  ، تمومه این سفر فردا
...
تموم حس تاریخو ، توی برق چشات داری
شبیه دخترک های  ، رو قلیون های قاجاری
شکوه دوره مادی ، غم تاراج تیموری
چقدر نزدیک نزدیکی ، چقدر از دیگرون دوری
...

 

حس تاریخ - رضا یزدانی




۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر

شبـــــــیه مه شده بـــــــــودی

نه میــــــــشد در آغوشت گرفــــــت

و نه آنســـــــــــوی تو را دیـــــــد

تنـــــــــــــها میشد در تـــــو گم شد

که شـــــــدم


ناشناس

۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۹ ۰ نظر