کارناوالِ افکار

هر یک از زنانی

که زمانی

بی تفا وت از کنارشان گذشته ای

تمام دنیای مردی بوده اند.

همین زن که از اتوبوس پیاده شد

با چشمهای معمولی

و کیفی معمولی تر

و تو معصومش پنداشتی

روزی

جایی

کسی را آتش زده.

با همان ساقهای معمولی

و انگشتهای کشیده 

شک ندا رم

مردی هست 

که هنوز

در جایی از جهان 

منتظر است آن زن

خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی

به خانه اش ببرد.


رویا شاه حسین زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی